چای ِدارچین

از مِهر می نویسم

چای ِدارچین

از مِهر می نویسم

هیچ جا بَندِر نابُو

اینجا شهر بزرگی ست.

پلی دارد با معماری منحصر به فرد که روی جاده ای خاکی بنایش کردند و سال به سال آب را باز می کنند تا پل مفهومش را از دست ندهد.

میدان بزرگی که پر است از چیزهایی که دل را می برند،سفالینه های لعابی آبی با مینا کاری های ظریف و نقره کاری های دست ساز.

برای مدپوشان حراج است.از آدیداس و منگو و آدولف و دومینگز بگیر تا حراج فوق العاده ی همه چی فقط ده هزار تومان.

بستنی فروشی سر خیابان که بدون این که جای نشستن داشته باشد اسمش تریاست و رستورانی که طبخ درست ماهی را نمی داند.

تابلوهای فرهنگ شهری سطح شهر را قرق کرده اند و مدام از مهربان بودن و آشغال نریختن و جاده ی دوطرفه ی محبت سخن می گویند.

هوا پر از دود گازوئیل و بنزین است،با درصد کمی اکسیژن.

دلم هوای شرجی پر از نمک می خواهد که با یک نفس عمیق بدهم تو و زمزمه کنم اینجا شهر من است..

چشمهایم از رنگ سیاه چادرها خسته است،اینجا خبری از چادرهای سبز و زرد و قرمز زنانم نیست.

آوای خوش مرغان دریایم را می خواهم..



http://s1.picofile.com/file/7480770749/296887_2480068923890_1834981548_n.jpg

عکس:حسن بردال

نظرات 6 + ارسال نظر
ادریس شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 16:59 http://abi-sourati.blogsky.com

دلتنگیت را زیبا در قالب کلمات گنجانده ای.
سالم و شاد باشی...

ممنون ادریس جان.
همچنین.

مرتضا نیک شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 20:39

البته که بله.

بهار شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 23:22

عالی بود ماندی

ممنون عزیزم

بهنام یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 00:18 http://www.BehnamZakeri.ir

خیلی ساده است نماندن در چنین شهری!

پیش به سوی بندر

بهشب یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:06 http://behshab.blogsky.com/

عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد آیا ؟


ناراحتم بهروز.هنوز بلیت ندارم.

منا چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:39 http://radiomona.blogsky.com

سلااااااااااااام

دلم برات تنگ شده. چه زیبا نوشته بودی. کیف کردم. من که الان تو بندرم هم دلم تنگ بندر شد با این قلم تو :-(

سلااااام:*
منم منم منم زیاد:(
فدات بشم من منا جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد